پرنیاپرنیا، تا این لحظه: 10 سال و 8 ماه و 24 روز سن داره

پرنیای مامان

سال نو مبارک

  گل همیشه بهارم     یک سال دیگر نیز در کنارتو گذشت.     این همه شتاب چرخه گردون بهت زده ام می کند...   انگار این بار ابر و باد و مه و خورشید و فلک در کارند، در کار با سرعتی بیشتر از نور که نگذراند من طعم گس و بینظیر این دقایق را تا عمق عمق وجودم بچشم تا ودیعه نگاه دارم برای فرداهای دورتر.   تا یادم بماند تک تک این لذت های بکر تکرار ناشدنی را.           زلال ترین شبنم شادی را همیشه بر لبانت آرزو دارم نه برای امروزت ، بلکه برای فردای هر روزت . . . عیدت مبارک   ...
1 فروردين 1395

آخرین دلنوشته هایم برای پرنیا در سال 94

این بار ...می نویسم...برای تویی که قلبت پاک است...     برای تو می نویسم...برای تو که تنهایی هایم پر از یاد توست...     برای تویی که قلبم منزلگاه عشق توست...     برای تویی که احساسم از آن وجود نازنین توست...     برای تویی که تمام هستی ام در عشق تو غرق شد...     برای تویی که مرا مجذوب قلب ناز و احساس پاک خود کردی...     برای تویی که وجودم را محو وجود نازنینت کردی...     برای تویی که هر لحظه دوری ات برایم مثل یک قرن است...     برای تویی که عشقت معنای بودنم است...   &...
1 فروردين 1395
1